در من، دیوانه ای ست، که سیگار می خواهد

اولین سیگار هر صبح هم
بی تو
هیچ طعمی ندارد


پ.ن. عنوان، شعریست از علیرضا روشن


برای احمد شاملو

تو در میانه به جان خوش تنیده‏ای،
«به راستی صلت کدام قصیده‏ای؟»
کدام قبله، کجا کعبه؛ کو محراب؟
تویی! ز خود به ملایک دمیده‏ای


«آدم، عوض نشود، سنگ است.»

یه وقت‌هایی ولی، آدم عوض، می‌شود مثل سنگ.


سربه‌زیری ما، شُکرانه‌ی این سربه‌هوایی‌ست که عایدمان کرده‌اید

حُرمت نامَحرَمیّتِ‌تان است، که حَیایمان نمی‌گذارد توی نگاهتان زُل بزنیم.
حالا هوس عاشق‌کُشی اگر دارید، حسابش سَواست.


همان خاطره، شده همه‌ی یادگاریت برای من

خیالت را هم با خودت می‌بردی، چشم‌ها هرزگی‌شان را بکنند اقل.